روی آوری به فرهنگ ایثار و شهادت در بستر معنویت اتفاق میافتد و این فرهنگ بدون در نظر گرفتن ایمان و تقوا تحقق نمییابد. باید رشادتها و دلاورمردی های رزمندگان هشت سال دفاع مقدس برای اقشار مردم اطلاعرسانی شود تا فرهنگ ایثارگری در جامعه به معنای واقعی نهادینه شود. عباس احمد پور جانباز معزز 35درصد برادر شهیدان علیرضا و علی اکبر احمد پور است، وی سابقه 28ماه حضور در جبهه را دارد که در ادامه گفتوگو خبرنگار حیات طیبه با وی را درباره ایثار و از خود گذشتگی برادران غیورش میخوانید:
در ابتداخودتان را معرفی کنید؟
عباس احمدپور ، برادر شهیدان گرانقدر علیرضا و علی اکبر احمدپور اهل بهشهر استان مازندران هستم.
این دو شهید بزرگوار متولد چه سالی بودند و در چه رشتهای تحصیل کردند؟
شهید علیرضا فرزند اول خانواده متولد پنجم شهریور ماه سال 1344 در بهشهر بود و دوران تحصیل خود را تا مقطع متوسطه در مدارس اندیشه و آیتالله کوهستانی گذراند و در رشته علوم انسانی دبیرستان را سپری کرد. شهید علیاکبر هم فرزند سوم خانواده متولد سیام شهریور ماه 1350 بود و تا مقطع سوم راهنمایی در مدارس بهشهر تحصیل کرد.
خانواده شما با رفتن دو برادر خود به جبهه مخالفتی نکردند؟
خانواده ما چون مذهبی و انقلابی بودند هیچ مخالفتی برای جبهه رفتتن برادرانم نکردند ولی پدرم بیش از اندازه به ادامه تحصیل ما اهمیت میداد زیرا تقریبا جزء دانشآموزان ممتاز مدرسه بودیم. برادرانم قبل از انقلاب اسلامی همراه پدر در شهرمان در تمامی تظاهراتهای علیه رژیم طاغوت شرکت داشته و جزو خانواده هایی بودیم که ساواک ما را زیر نظر داشت. بعد از پیروزی انقلاب هم جزو حزب جمهوری بودند و در تمامی جلسات شورای حزب جمهوری حضور داشتند. البته علیرضا بیشتر همراه پدر بودند زیرا علی اکبر سن کمتری داشت.
از ویژگیهای بارز آنها برایمان تعریف کیند؟
علیرضا معمولا دائم الوضو بود و همراه علی اکبر و من در نماز جماعت مسجد شرکت میکرد. برادرانم بسیار خوشرو ، مهربان، دلسوز و عضو فعال بسیج بودند و در خیابان و کوچه های محل نگهبانی میدادند. همچنین در فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و انقلابی آن دوران و برگزاری مراسمات مذهبی مدرسه و محل سکونت نقش موثر و حضور پررنگی داشتند. دوستان علیرضا همیشه راجعبه او میگفتند فردی بااخلاص، باایمان و خودساخته است و شوخ بودن و شوخیهای علی اکبر با دوستانش هم زبانزد محلهمان است.
شهید علیرضا و علی اکبر چه سالی به جبهه اعزام شدند؟
شهید علیرضا در سال 60 و 61 سه بار به جبهه اعزام شد و عضو بسیج لشکر25 کربلا بود. دو مرحله در منطقه غرب، کردستان و مریوان شرکت کرد و یک مرحله در منطقه جنوب و عملیات بیتالمقدس حضور داشت. شهید علی اکبر هم عضو بسیج لشکر25 کربلا بود و سال 65 و 66 دو بار به جبهه اعزام شد. یک مرحله در منطقه غرب ، جنوب و کردستان شرکت کرد، همچنین در عملیات منطقه غرب کردستان(بانه) حضور داشت.
شهید علیرضا در چه عملیاتی به شهادت رسید و چطور از شهادت او مطلع شدید؟
علیرضا در دهم اردیبهشت ماه سال 61 در اولین روز عملیات بیتالمقدس منطقه دب حردان بر اثر اصابت ترکش شهید شد. طی این عملیات تعدادی از بسیجیها به علت نزدیک شدن نیرو و تانکهای بعثیها مجبور میشوند بیست متر عقب نشینی کنند و پیکر برادرم دست بعثیها میافتد. در 24 ساعت رزمندگان دوباره آماده نبرد میشوند و پیشروی میکنند و تمام مجروحان و و پیکر کسانی که مجروح شدند را به عقب برمیگردانند اما متاسفانه پیکر برادرم پیدا نمیشود. زمانی که خبر شهادت او را به خانوادهام دادند از طریق سپاه و بنیاد شهید پیگیر شدیم تا پیکر برادرم را پیدا کنیم. مادرم خیلی بیقراری میکرد و میگفت باعث افتخارم است که پسرم فدای اسلام شده است اما باید پیکرش به ایران برگردد. پدرم از طریق سپاه پیگیری میکند و توسط همرزمان علیرضا که هم سن او بودند به اهواز میروند، زمانی که به منطقه دب حردان میرسد به آنها ماشین تویوتا میدهند و داخلش بیل و کلنگ و.. میریزند و همراه همرزمان برادرم به دنبال پیکر علیرضا میگشتند. البته باید پشت سر هم راه میرفتند چون آن منطقه مینگذاری شده بود و باید با احتیاط عمل میکردند. عموی من هم همراه پدرم بود همین طور که داشتند پشت سر هم راه میرفتند ناگهان نگاه عمویم به چوبی میافتد که در زمین گزاشته بودند. به بقیه اطلاع میدهد زمانی که چوب را بر میدارند مدارک علیرضا را داخل پلاستیکی پیدا میکنند و دوستان برادرم میگویند شاید این نشانهای از علیرضا باشد و زمین را به اندازه نیم متر با بیل و کلنگ میکنند و پیکر برادرم را در صورتی که پتو دور آن پیچیده بودند پیدا میکنند. پیدا شدن علیرضا معجزهای بود که همیشه در ذهن و یاد من میماند.
بعد از شهادت علیرضا برایتان سخت نبود که علی اکبر هم به جبهه برود ؟
خیر خانوادهام هیچ مخالفتی نکردند و علی اکبر هم با آنکه سن کم و جثه کوچکی داشت اما همیشه آرزو داشت که به جبهه برود و راه برادر خود را ادامه دهد.
شهید علی اکبر در چه عملیاتی به شهادت رسید؟
علی اکبر زمانی که برای مرحله دوم به جنوب اعزام و وارد گردان یا رسول(ص) میشود، برای مدتی در هفت تپه نزدیک اندیمشک در پادگان لشکر 25 کربلا آموزش میبیند. در آنجا فرمانده عملیات علی اکبر و هم رزمش که جثه ریزی داشتند را برای عملیات به منطقه غرب بانه که کربلا10 نامگذاری شده بود نمیبرد. علی اکبر و دوستش در هفت تپه میمانند و نقشه میکشند در ماشین های باربری خود را پنهان کنند تا به بقیه همرزمان خود برسند و در عملیات شرکت کنند. زمانی که فرمانده گردان آن دو را میبیند تعجب میکند و خندهاش میگیرد و میگوید خدایا این دو نفر خودشان میخواهند که به سمت شهادت بروند و در نهایت دوباره به گردان یا رسول(ص) ملحق میشوند. روز دوم عملیات برای آوردن جعبههای گلوله که کمی با خط فاصله داشت دو نفر را داوطلب میخواهند که آنها را بیاورد علی اکبر اولین داوطلب میشود زمانی که میرود جعبههای گلوله را بیاورد توسط تک تیرانداز نیروهای بعثی تیر به قلبش اصابت میکند و به شهادت میرسد. جالب آن است که 31 شهریورماه سال 66 به شهادت میرسد و در دهم اردیبهشت ماه سال 66 یعنی تاریخ شهادت علیرضا که دهم اردیبهشت ماه سال 61 بود پیکرش دفن میشود.
اگر صحبتی یا حرف ناگفتهای دارید بفرمایید؟
جوانان این مرز و بوم باید به طور کامل با افکار ، رشادت ها و فداکاری های کسانی که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از خودگذشتگی کردند آشنا شوند. ما باید از شهدا کمک بگیریم، که در راه راست بمانیم و راه درست را تشخیص بدهیم و عاقبت به خیر شویم و سرمایه خوبی در جهت ادامه راه آنان باشیم.